
بازاندیشی شرق در بستر «پست اورینتالیسم»: تحلیلی بر نمایشگاه حجت شکیبا در گالری ماهر ایرانمال
چکیده
نمایشگاه «پست اورینتالیسم» (Post-Orientalism) حجت شکیبا در گالری ماهر ایرانمال، رویدادی است که نه تنها به نمایش آثار نقاشی میپردازد، بلکه بستری برای گفتوگو درباره هویت، بازنمایی و نسبت شرق با غرب فراهم میآورد. این مقاله با تکیه بر نظریههای انتقادی ادوارد سعید درباره اورینتالیسم و دیدگاههای پساساختارگرایانه پیرامون «بازنمایی»، تلاش میکند جایگاه این نمایشگاه را در هنر معاصر ایران تحلیل کند. یافتهها نشان میدهد که شکیبا با استفاده از زبان استعاری و زیباییشناسی سمبولیک، به بازتعریف شرق از منظر درونی دست میزند و بدین ترتیب به سنت اوریانتالیستی پاسخ انتقادی میدهد.
مقدمه
یکی از چالشهای اصلی هنر معاصر در جوامع غیرغربی، چگونگی بازنمایی هویت در مواجهه با گفتمانهای مسلط غربی است. ادوارد سعید در کتاب مهم خود «شرقشناسی» (۱۹۷۸) نشان داد که شرق در هنر و ادبیات غرب نه یک واقعیت تاریخی، بلکه برساختهای گفتمانی است؛ تصاویری که برای تثبیت سلطه سیاسی و فرهنگی غرب تولید میشدند.
در چنین زمینهای، نمایشگاه «پست اورینتالیسم» حجت شکیبا را میتوان تلاشی برای بازپسگیری روایت شرق دانست. این نوشتار با رویکردی تحلیلی-انتقادی به بررسی مضامین، زبان بصری و پیامدهای اجتماعی-فرهنگی این نمایشگاه میپردازد.
مبانی نظری
۱. اورینتالیسم و بازنمایی
به تعبیر ادوارد سعید (Said, 1978)، اورینتالیسم نه فقط یک گرایش هنری بلکه روشی نظاممند برای «دیگریسازی» شرق بود. شرق در این روایتها اغلب منفعل، رازآلود و نیازمند هدایت غرب ترسیم میشد. هنر شرقگرای قرن نوزدهم اروپا (از ژروم تا دولاکروا) نمونه بارز این نگاه است.
۲. پسامدرنیسم و چندصدایی
با گسترش نظریههای پسامدرن (بهویژه نزد باختین و فوکو)، مفهوم بازنمایی از حالت تکصدا خارج شد. شرق دیگر نمیتوانست صرفاً در آینه نگاه غرب تعریف شود. «پست اورینتالیسم» بهعنوان رویکردی هنری، همین گذار را نمایندگی میکند: عبور از روایت تکصدای غربی و تأکید بر چندصدایی و بازتعریف خود.
تحلیل آثار شکیبا
تقابل شرق و غرب
در یکی از آثار شاخص نمایشگاه، پادشاهی ساسانی در برابر اهریمن غرب تصویر شده است. این تقابل را میتوان بهمثابه استعارهای از مقاومت فرهنگی در برابر سلطه گفتمان غربی فهمید. بر اساس خوانش لاکلائو و موفه (Laclau & Mouffe, 1985)، این تصویرسازی نوعی «مفصلبندی گفتمانی» است که شرق را بهعنوان سوژهای فعال بازتعریف میکند.
بازنمایی عرفان ایرانی
اثر دیگر نمایشگاه، بازتصویری از مولانا است؛ نه بهعنوان شاعر رمانتیک شرق، بلکه بهعنوان «نوری در حال ذوب شدن». این خوانش با نظریه هانس-گئورگ گادامر درباره «افقهای تاریخی» قابل تبیین است: شکیبا مولانا را از افق امروز مینگرد و بدین ترتیب معنایی تازه خلق میکند.
زبان زیباییشناختی
- رنگها: تقابل طیفهای روشن و تاریک دلالت بر دوگانگی خیر/شر و شرق/غرب دارد.
- ترکیببندی: روایتمحور بودن آثار یادآور سنت نگارگری ایرانی است، اما در خدمت بیانی فلسفی جدید.
- نمادها: استفاده همزمان از عناصر سنتی و مدرن، وضعیتی «مرزی» ایجاد میکند که خود ویژگی پستاورینتالیستی است.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی
برگزاری نمایشگاه در گالری ماهر ایرانمال نشاندهنده پیوند هنر با اقتصاد خلاق در ایران است. طبق گزارشهای اخیر، بازار هنر ایران در حال رشد است و نمایشگاههایی مانند «پست اوریانتالیسم» علاوه بر ارزش زیباییشناسی، نقشی در سرمایهگذاری فرهنگی و دیپلماسی نرم ایفا میکنند (Bakhshi & Throsby, 2010).
این رویداد همچنین میتواند به بازسازی اعتماد به نفس فرهنگی منجر شود؛ زیرا به مخاطبان ایرانی امکان میدهد شرق را نه در قالب کلیشههای مصرفی، بلکه از منظر خودی بازشناسند.
نتیجهگیری
نمایشگاه «پست اورینتالیسم» حجت شکیبا را میتوان بیانیهای هنری علیه نگاههای اورینتالیستی دانست. شکیبا با بهرهگیری از زبان نمادین، تاریخ و عرفان ایرانی را بازخوانی میکند و بدین ترتیب تصویری چندلایه و انتقادی از شرق معاصر ارائه میدهد.
از منظر نظری، این نمایشگاه نمونهای عینی از گذار از اورینتالیسم به پست اورینتالیسم است؛ یعنی عبور از شرقِ بازنماییشده توسط غرب به شرقِ بازنماییشده توسط خود. از منظر اجتماعی-اقتصادی نیز، این رویداد در چارچوب اقتصاد هنر ایران جایگاه ویژهای دارد و میتواند نقش مهمی در توسعه دیپلماسی فرهنگی ایفا کند.
نویسنده : علی کاویان
بدون دیدگاه